سفرنامه ی قم و نوروز 1392
سلام گل مامان
اول از همه 17 ماهگیتو بهت تبریک میگم ببخشید که دیر شد.
میخوام از اتفاقات چند روز آخر اسفند برات بگم:
خدا رو شکر حضرت معصومه طلبیدمون و تونستیم برا سال تحویل قم باشیم.
26اسفند ساعت 2 ظهر حرکت کردیم به طرف قم.
27 اسفد تقریبا ساعت 4 صبح بود که رسیدیم.
28 اسفند همگی با هم ناهار رو بردیم پارک و اونجا کلی برا خودت بازی کردی.
29 اسفد رفتیم جمکران بعد از نماز دعای توسل رو خوندن فکر کنم قشنگترین دعای توسل عمرم بود.اونجا هوا خیلی سرد بود و از اونجایی که ماشاالله خیلی فضولی همش توی حیاط راه میرفتی و اون شب سرما خوردی.
چهار شنبه 30 اسفند میخواستم برم حرم که بابایی گفت نمیخواد بری خیلی شلوغ میشه اذیت میشی.(منم که حرف گوش کن)موندم هتل.وقتی که دوستام اومدن هتل گفتن خوب کردی که نیومدی از بس شلوغ بود.
پنجشنبه 1 فروردین 1392 ساعت 3 ظهر حرکت کردیم به طرف اهواز.
جمعه 2 فروردین 1392 ساعت 8 صبح رسیدیم اهواز.
راستی تا یادم نرفته بگم که 25 اسفند مامان جون(مامان بابایی) رفت کربلا.
چون که رفتنمون به قم یه دفعه شد وقت نکردم سفره هفت سین رو بچینم وقتی اومدیم چیدمش و 5 فروردین به خاطر شهادت حضرت فاطمه(سلام الله علیها)برش داشتم.
امسال نه ماهی داشتیم نه سبزه
عکسای خونه تکونی علی اکبر و سفر قم ادامه مطلب....
تا دیدی در یخچال بازه و هیچی توش نیست رفتی توش
وقتی داشتم کمد ها رو تمیز میکردم میومدی دستمال رو ازم میگرفتی و خودت تمیز میکردی
18 اسفند عروسی دوست بابایی(علی اکبر و محمد طاها)
اینجا هم تور توپ رو گذاشتیم توی سرت
جمکران
اینجا هم توی حرم هستی
اینجا هم توی ایستگاه محمدیه قم هستیم منتظر قطار
انشاالله عکسای عید رو هم توی پست بعدی میزارم