آقــا عــلـــى اكــبــر جــــونـــــمآقــا عــلـــى اكــبــر جــــونـــــم، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 28 روز سن داره
زینب خانوومزینب خانووم، تا این لحظه: 7 سال و 2 ماه و 16 روز سن داره

❀◕ ‿ ◕❀على اكبر مامانى و بابايى❀◕ ‿ ◕❀

تعطیلی ها

سلام بچه های عزیزم امروز 16اسفند 98 و من باز بعد از مدت طــــــولانی اومدم😉 امسال اسفند ماه بخاطر ویروس کرونا که وارد ایران شد مدارس و مراکز آموزشی تعطیل شدن.. ما موندیم و درس دادن آقا علی اکبر بخاطر اینکه از درس ها عقب نمونده😉😉😉 زینب چند روز پیش بازیش گرفته بود پسوند اسم هممون رو میگفت کرونا🤣 دیدیم داره میخنده یه چیزی میگه و غش غش میخنده علی اکبر متوجه شد که میگه زینب کرونا🤣 بعد دیگه به هممون گفت داداش کرونا🤣 بابا کرونا🤣 مامان کرونا🤣 اینم از شیرین زبونی های زینب خانوم😍 این عکسا رو اسفند 97رفتیم گرفتیم و بهمن 98 با پیگیری های زیــــــــــاد بهمون دادن حالا بماند پیش کدوم آتلیه رفتیم 😣 ...
16 اسفند 1398

گل های زیبا

سلام خیلی خیلی فاصله گرفتم از نوشتن خاطراتتون... ولی توی دفترم چیزهای مهمی که بوده رو براتون نوشتم اینجا خوبیش اینه میتونم بین نوشته هام عکسم بزارم برا گل های قشنگم چند وقت پیشم قول دادم که عکس بزارم ولی فراموشم شد الان قول میدم عکسا رو مرتب کنم و به ترتیب بزارم اینجا ️ خیلی دوستتون دارم ...
2 بهمن 1397

بعد از مدتی طولانی

سلام بر بچه های عزیز از جانم خیلی وقته که اینجا چیز ننوشتم کلی اتفاقای خوب افتاد 15بهمن 95 مصادف با تولد حضرت زینب سلام الله علیها زینب کوچولوی ما بدنیا اومد ان شاءالله سعی میکنم کم کم خاطرات اونروزا رو بنویسم تا مثل خاطرات علی اکبر ماندگار بشن و یادآوریشون حس خوبی بمون بده الان گل پسری پیش دبستانی میره و گل دختری هم 1سال و 1ماه و 9روزش هست         این عکس روز بدنیا اومدن زینبه کوچولوئه با وزن 2250 قد 48 دور سر 33         زینب خانوم         علی اکبر اقا     ...
24 فروردين 1397

سالروز تولد آقای من...

  یا اهل العالــــــــــــــــــــــــــم    این را بدانید  و اگر نمیدانید بدانیــــــد : و این را روی تمام دیوارهای شهرتـــان بنویسید و این را تیتراژ صفحه اول روزنامه هایتان بنویسید و این را مشروح اصلی خبرهایتان بخوانید و این را آویزه گوش هایتــــــــــــــان و این را ملکه ذهنتان ڪنید و این را در تمام دنیا فریاد بزنید ڪہ:  هیچ کس و هیچ چیز نمیتواند برای مـــا ایــــــــرانی ها تعیین تکلیف کند بجز :   ❤ سیــــــد عــــلی خامنــــــــــــه ای ❤  ........................     ❤ سالروز تولد۷۶ سالگی امام سید علی خامنه ای روحی فداه بر تمام...
29 فروردين 1394

اولین پست سال جدید

سلام نفس مامانی دوباره اومدم با کلی عکس و خاطره ماشاالله بهت خیلی فضول شدی اگه ازت چشم برداریم.... اینم از جلیقه و شلواری که برات دوختم البته اینحا هنوز دکمه هاش ندوختم.ماشاالله خیلی بهت میاد ۲۷ اسفند رفتیم اهواز اینم از روز اول فروردین جلیقه و شلوار رو تنت نکردم به احترام خانم حضرت فاطمه سلام الله علیها چون هنوز توی ایام فاطمیه بودیم اینجا هم شما و سینا خیلی سر و صدا میکردین باباجون بهتون گفت آروم بشینید یه جا میخوام بهتون عیدی بدم،بعدش بهتون گفت بخوابید تا بهتون عیدی بدم شما هم کلاه انداختین تو صورت هاتون و دراز کشیدین و میخندیدین ...
26 فروردين 1394

آخرین پست 1393

سلام زندگی مامان دیگه داریم به روزهای آخر سال نزدیک میشیم امسال با  اتفاق های خوب و بدش هم داره تموم میشه امسال دوتا از بهترین عزیزامو از دست دادم.یکی مامان حجی مهربونم و دوست عزیزم و دختر گلش رو که داشتن میرفتن کربلا و شهید شدن ولی یکی از اتفاق خوبی که الان یادمه اینه که حضرت معصومه سلام الله علیها ما رو به همسایگی پذیرفتن و ساکن قم شدیم (الحمدلله) ان شالله سال آینده سال فرج آقامون باشه و سال خوب و پر برکتی باشه برای همه شما هم که ماشاالله گل پسری هستی و آقایی شدی امسال تصمیم گرفتم برای عید نوروز برات جلیقه و شلوار بدوزم که الحمدلله موفق شدم ان شاالله عکساشو میزارم...
26 اسفند 1393

3 سال و 3 ماهگی

سلام پسرم عزیزدلم ماشاالله برا خودت مردی شدی... کارات... حرف زدنات... علی اکبرم الان  سال و  ماهشه..... البته گاهی اوقات خیلی اذیت میکنی که فکر کنم به خاطر سنت باشه قربونت بشم اصلا وقت نمیکنم بیام به وبلاگت سر بزنم و لحظات بزرگ شدنت رو تند تند ثبت کنم حرف زدنت ماشاالله دیگه کامل شده هر چند گاهی بعضی از کلمات رو اشتباه تلفظ میکنی که اونم شیرینی خودش رو داره تو این مدت که گذشت چند دفعه رفتیم اهواز و اومدیم.... یه اتفاق بدی برا باباجون افتاد که خداروشکر بخیر گذشت.....خدایا شکرت چندتا از عکساتو که تو این مدت ازت گرفتمو همراه با توضیحاتش برات میزارم . . ...
8 بهمن 1393