سال نو مبارک 1392
خدای من یک سال گذشت...
هرچه کردم"دیدی"و هر چه بخشیدی و عفو کردی"ندیدم"
خدای من!
هراسان شدم،پناهم دادی...
بیمار شدم،شفایم دادی...
آرامش و امنیت که رسید،پناه و طبیبم را از یاد بردم.
خدای من!
یک سال گذشت و چهار فصل و دوازده ماه و سیصد و شصت و شش روز....
چگونه است که رهایم نمی کنی و چگونه است که هرگز و هرگز از تو نا امید نمی شوم.
این چه رسم خدایی است!؟
خدای من آوای ملکوتی
یا مقلب القلوب و الابصار
می آید....
تو مرا میخوانی که بخوانمت؟
این منم با حسرت سالهای رفته...
یا مدبر الیل و النهار
این منم با هزاران امید به سالهای پیش رو.
یا محول الحول و الاحوال
خدای من!
بندگی ام را بپذیر و التماس مرا بشنو:
حول حالنا الی احسن الحال
خوب من،بوی عطر تحویل می آید...
چه مبارک تقدیری....
یا مقلب القلوب و الابصار
یا مدبر الیل و النهار
یا محول الحول و الاحوال
حول حالنا الی احسن الحال
و امسال هم تمام شد.....
یک سال دیگر هم رفت،یک بهر دیگر هم به عمرمان اضافه شد و ....تو را ندیدیم.