آقــا عــلـــى اكــبــر جــــونـــــمآقــا عــلـــى اكــبــر جــــونـــــم، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 7 روز سن داره
زینب خانوومزینب خانووم، تا این لحظه: 7 سال و 2 ماه و 26 روز سن داره

❀◕ ‿ ◕❀على اكبر مامانى و بابايى❀◕ ‿ ◕❀

بعد از یه مدت طولانی...

1391/4/11 19:21
465 بازدید
اشتراک گذاری

سلام سلام سلام به پسرم

قربون بشم ببخشید که اینقدر دیر اومدم واست بنویسم.حالا میخوام از پیشرفت هات واست

بگم:

27/1/91 عزیزم دلم دست مادر جون(مامان خودم) رو گرفتی گذاشتی توی دهنت بعد دیدم مادر

جون صلوات فرستاد گفتم:چی شده؟گفت:دندون پایینش نیش زده.سن 5 ماه و 23 روزگی

 12/2/91 پسر گلم،همه ی زندگیم برای اولین بار یه کوچولو سینه خیز رفت و مامان و بابا رو

خوشحال کرد.قربونت بشم.

 1/3/91 بعد از تلاش های زیاد بلاخره تونستی از لبه ی آشپزخونه بیای بالا.سن 6 ماه و 28روز.

 

31/3/91 صبح وقتی از خواب بیدار شدم اومدم بغلت کنم دیدم بدنت و سرت خیلی داغ

شدن،بهت قطره استامینوفن دادم دو روز تب داشتی بعد دیدم دونه های قرمز روی

بدنت و صورتت پیدا شدن خیلی نگران بودم پیش خودم گفتم شاید سرخک باشن. یکشنبه با

مادر جون بردیمت دکتر،آقای دکتر گفت:نگران نباش این یه ویروسیه که وارد بدنش شده و بعد از

دو روز میره،بعد از اون دیدم که مروارید سومیت هم پیدا شده.

مبارکت باشه عزیزم.

 

 

 1/4/91 برای اولین بار گفتی دَدَ....دَدَ....دَدَ.... البته قبلش هم میگفتی اییییییییییی ه....

 

قربون خنده هات

عشق مامان

 عزیز بابا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

در انتظار مهدی یار
12 تیر 91 0:05
جانم چه لذتی داشته.مروارید دیدن.خدا حفظش کنه براتون... خوشحال میشم دوستی همانند شما اونم تو این روز روز تولد آقا علی اکبر...
حسناسادات
21 تیر 91 19:53
قربون خنده هات برم خاله جون دلم برات یه ذره شده بود. حسنا هم عاشق تاب بازیه ولی به 10 دقیقه نمیکشه خواب میره