بعد از یه مدت طولانی...
سلام سلام سلام به پسرم
قربون بشم ببخشید که اینقدر دیر اومدم واست بنویسم.حالا میخوام از پیشرفت هات واست
بگم:
27/1/91 عزیزم دلم دست مادر جون(مامان خودم) رو گرفتی گذاشتی توی دهنت بعد دیدم مادر
جون صلوات فرستاد گفتم:چی شده؟گفت:دندون پایینش نیش زده.سن 5 ماه و 23 روزگی
12/2/91 پسر گلم،همه ی زندگیم برای اولین بار یه کوچولو سینه خیز رفت و مامان و بابا رو
خوشحال کرد.قربونت بشم.
1/3/91 بعد از تلاش های زیاد بلاخره تونستی از لبه ی آشپزخونه بیای بالا.سن 6 ماه و 28روز.
31/3/91 صبح وقتی از خواب بیدار شدم اومدم بغلت کنم دیدم بدنت و سرت خیلی داغ
شدن،بهت قطره استامینوفن دادم دو روز تب داشتی بعد دیدم دونه های قرمز روی
بدنت و صورتت پیدا شدن خیلی نگران بودم پیش خودم گفتم شاید سرخک باشن. یکشنبه با
مادر جون بردیمت دکتر،آقای دکتر گفت:نگران نباش این یه ویروسیه که وارد بدنش شده و بعد از
دو روز میره،بعد از اون دیدم که مروارید سومیت هم پیدا شده.
مبارکت باشه عزیزم.
1/4/91 برای اولین بار گفتی دَدَ....دَدَ....دَدَ.... البته قبلش هم میگفتی اییییییییییی ه....
قربون خنده هات