سالگرد شهادت عمو محمدرضا و دزفول
سلام پسر نازم
پنجشنبه 10/12/1391 سالگرد شهادت عمو محمد رضا بود(عموی خودم)که با عمو سجاد رفتیم اندیمشک فرداش یعنی جمعه برگشتیم اهواز.
حالا بریم سراغ عکسا
توی راه اندیمشک علی اکبر و امیر حسین(پسر عموم)
اول جاده ی شوش ایستادیم تا استراحتی کنیم منم کفشات رو پات کردم تا ازت عکس بگیرم و شما برا خودت تند تند راه میرفتی و ذوق میکردی.وقتی هم اومدیم بریم تا بغلت کردیم اینقدر گریه کردی که حد نداشت میخواستی هنوز راه بری
اینجا هم خونه ی باباحجی ایناست تو و امیر حسین نشستین روی تاب
مزار عمو محمد رضا(دزفول)
وقتی رفتیم دزفول منم کفشات رو کردم پات اصلا یه جا نمیموندی همش میخواستی برا خودت بچرخی.اصلا نمیومدی پیشم تا ازت عکس بگیرم این عکسا رو هم به زور ازت گرفتم
نگاه کن چه اخمی کردی که گذاشتیمت رو نیمکت تا ازت عکس بگیرم
اینجا هم خونه ی مامان بزرگمه.داشتی کبوتر هارو نشونمون میدادی و میگفتی دو...دو...
خونه ی مامان بزرگ اینا حسابی با مونس و یاسین(دختر دایی و پسر دایی) بازی کردی.
اینم توی راه برگشت به اهواز
کلماتی که تازگیا یاد گرفتی:
وقتی صدای قرآن یا اذان رو میشنوی یک سره میگی: اَیاه
وقتی هم بیرون باشیم ماه رو ببینی اشاره میکنی طرف ماه و میگی: ما
عزیز دلم این دیگه آخرین پستیه که از خاطراتت توی سال 1391 میزارم.
انشاالله که سال جدید برا همه سال خوبی باشه.
راستی
پشیمون نمیشید
همه دارند خود را برای عید آماده می کنند.همه دارند سین های هفت سینشان را آماده می کنند.همه دارند برای سفر هایشان برنامه ریزی میکنند،همه دارند برای لحظه ی تحویل سال لحظه شماری می کنند و ... و شاید هیچ کس برای دیدن گل روی تو لحظه شماری نمی کند.
آری عزیز دلم!بگذار از نوروزی بنویسم که هیچ فرقی با بقیه روزهایم نمی کند.بگذار از دلخوشی ساختگی بگویم که بدون تو هیچ معنایی ندارد.بگذار از غفلت سرد و بی انتهایی بگویم که غبارش تمام زندگیمان،خاطراتمان،خانواده مان،و حتی نوروزمان را پوشانده و با هیچ جرم گیر و پاک کننده ای هم از بین نمی رود.
و تو را"همه ی زندگی مان را"از یاد برده....
بگذار از نوروزی بنویسم که بدون عطر ظهورت نا مبارک است...
و بگذار فریاد بزنم که هر چند همه نوروز را جشن می گیرند ولی جماعت شیعه تا وقتی صدای مادر جوان و مظلومش را،ریسمان بر گردن امیرالمومنینش را،سر نیزه نشین حسینش را و مظلومیت های هزار و چند صد ساله اش را به یاد می آورد توان جشن گرفتن در نوروز را ندارد....
و خواهی آمد،تا انتقام علی مرتضی را در کوچه ها بگیری....
و خواهی آمد تا به جای خیزران،گلبوسه هایت را تقدیم سر نیزه نشین ارباب بی کفن کنی...
و خواهی آمد تا انتقام گوشواره و چوب و محمل و...همه داغهای بر دل زینب کبری را بگیری....
و خواهی آمد تا با شکوه ترین گنبد و گلدسته را برای اجداد غریبت در بقیع بنا کنی....
و خواهی آمد تا دیگر هیچ کس در دنیا نتواند به شیعیانت فقط بخاطر عشق به نام علی ظلم روا دارد...
و خواهی آمد تا از فراز تمام مناره های عالم گلبانگ"اشهد ان علیا ولی الله"طنین انداز شود....
و آن روز است که بزرگترین جشن نوروز را در کنار تو برگزار کنیم و همه با هم با شکوه ترین هفت سین تاریخ را به افتخار ظهور سبزت و در کنار حضور سبزت بچینیم و آن مبارک ترین نوروز را به هم تبریک بگوییم،انشاالله....
امام صادق(علیه السلام)می فرماید:نوروز،روز ظهور قائم است.