اندر احوال گل پسر و سالگرد عقد.....
سلام زندگی مامان
طلای من خوبی؟
پسر گلم چند وقت بود که یه مشکلی برات پیش اومده بود که تو پست"اتفاق بد..."توضیح دادم که خدارو شکر به لطف خدای مهربونم و دعای دوستان خوب شدی.
گل مامان تا یادم نرفته بگم(چون هر دفعه که پست میزارم یادم میره)قبل از عید برات یه تقویم درست کردم که ازش چاپ کردیم،اینم عکس تقویم:
عزیز دلم فردا 24 خرداده میدونی چه روزیه؟؟؟درسته که فردا روز انتخاباته و از طرفی سومین سالگرد عقد من و باباییه.
سالگرد عقدمون مبارک
راستی امسال انتخابات رو چه روز خوبی برگزار کردن.سالگرد عقدمون.
از وقتی با هم پیمان مقدس بستیم روزها و روزها گذشت چه تلخ و چه شیرین،معبود را شاکرم که در تلخیها کنارم بودی و شادیها را به کامم شیرین تر کردی....
محمد جان سومین سالگرد عقدمون مبارک.انشاالله سالیان سال سایه ات بالای سرمون باشه.
بقیه در ادامه مطلب...
19 اردیبهشت نی نی عمه به دنیا اومد اسمش رو گذاشتن علی اکبر.اینم عکسه علی اکبر کوچولو:
16 خرداد عکسایی که از عکس پرینت سفارش داده بودیم اومدن
کلمه هایی که گل پسرم تازه یاد گرفته:
ابرو: اَبوو
امیر حسین: اَنی یا نِ نِ(به معنای نی نی)
وقتی بهت میگیم اسمت چیه میگی:عَدی اَ
بهت میگیم قرآن بخون:الله...الله(صداتو میکشی و دوبار میگی)
عمو پورنگ رو خیلی دوست داری مخصوصا اون شعری رو که موقع بازی میخونن(عمو منو انتخاب کن)شما هم یاد گرفتی و میگی:عَم مَن
این عکس مال چند روز پیشه میخواستیم بریم بیرون تا گذاشتمت تو راهرو از پله ها رفتی بالا:
وقتی رسیدی اون بالا نشستی:
و در حال برگشت:
داخل آسانسور:
وقتی خودتو میدیدی میگفتی:اِ مَن
اینم یه نمونه از خرابکاری های علی اکبر،شما بگید من چیکار کنم از دستش؟؟؟
در حال ریختن چای در سینی:
شنا کردن در چایی:
و خوردن چای به سبک علی اکبر:
بدون شرح
این عکس سمت راستی پارسال روز شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها (سن چهار ماهگی)
عکس سمت چپی امسال روز شهادت(سن یک سال و پنج ماه و 21 روزگی)