آخرین پست 1393
سلام زندگی مامان
دیگه داریم به روزهای آخر سال نزدیک میشیم
امسال با اتفاق های خوب و بدش هم داره تموم میشه
امسال دوتا از بهترین عزیزامو از دست دادم.یکی مامان حجی مهربونم و دوست عزیزم و دختر گلش رو که داشتن میرفتن کربلا و شهید شدن
ولی یکی از اتفاق خوبی که الان یادمه اینه که حضرت معصومه سلام الله علیها ما رو به همسایگی پذیرفتن و ساکن قم شدیم (الحمدلله)
ان شالله سال آینده سال فرج آقامون باشه و سال خوب و پر برکتی باشه برای همه
شما هم که ماشاالله گل پسری هستی و آقایی شدی
امسال تصمیم گرفتم برای عید نوروز برات جلیقه و شلوار بدوزم که الحمدلله موفق شدم ان شاالله عکساشو میزارم برات
حالا بریم سراغ عکسای قدیمی
شهادت حضرت معصومه سلام الله علیها که مراسم داشتیم خونمون
میخواستیم بریم حرم هوا خیلی سرد بود
آقا علی اکبر و فاطمه خانم (نوه ی عمه ام) که چند روزی مهمونمون بودن
علی اکبر جون و ارسلان جون(پسرعموی علی اکبر)
اینجا هم داشتیم میرفتیم اهواز که داشت برف میمومد
وقتی دستت رو زدی توی برفا دستت یخ زد شروع کردی به گریه کردن
اینجا هم که یاد بچگی هات افتادی شیر توی شیشه شیرت میخوردی