آقــا عــلـــى اكــبــر جــــونـــــمآقــا عــلـــى اكــبــر جــــونـــــم، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره
زینب خانوومزینب خانووم، تا این لحظه: 7 سال و 2 ماه و 22 روز سن داره

❀◕ ‿ ◕❀على اكبر مامانى و بابايى❀◕ ‿ ◕❀

3 سال و 3 ماهگی

1393/11/8 17:23
1,384 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسرم

عزیزدلم ماشاالله برا خودت مردی شدی...

کارات...

حرف زدنات...

علی اکبرم الان  سال و  ماهشه.....

البته گاهی اوقات خیلی اذیت میکنی که فکر کنم به خاطر سنت باشهمحبت

قربونت بشم اصلا وقت نمیکنم بیام به وبلاگت سر بزنم و لحظات بزرگ شدنت رو تند تند ثبت کنمغمگین

حرف زدنت ماشاالله دیگه کامل شده

هر چند گاهی بعضی از کلمات رو اشتباه تلفظ میکنی که اونم شیرینی خودش رو دارهمحبت

تو این مدت که گذشت

چند دفعه رفتیم اهواز و اومدیم....

یه اتفاق بدی برا باباجون افتاد که خداروشکر بخیر گذشت.....خدایا شکرتفرشته

چندتا از عکساتو که تو این مدت ازت گرفتمو همراه با توضیحاتش برات میزارم

.

.

.

.

توی حیاط در حال بازی کردن

 

باز پسرم دختری شد!!!!آرام

اینجا هم توی راه بودیم داشتیم میرفتیم حرم

این کلاه و شال گردن رو خودم برات بافتم

 

اینجا بهونه گرفتی و گفتی برام سالاد الویه پوو درست کن

توی قطار داشتیم از اهواز بر میگشتیم قم که رفتی روی تخت بالایی یواش و بی سر و صدا خوابیدیخواب

اینجا داشتی گریه میکردی که بری حموم با این اردک ها آب باری کنی

حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها

 

 

پسندها (2)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (3)

امیر محمــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
8 بهمن 93 22:37
وبت عالیه به وبمون سر بزن خوشحال میشیم نظر بدی///
مامان یاسمن و محمد پارسا
12 بهمن 93 12:26
عزیزم دست مامان جون درد نکنه چه کلاه و شالگردن قشنگی برات بافته زیارتت هم قبول عزیز دلم ایشالاه همیشه در کنار هم سالم و سلامت باشید
ღمامان على اكبرღ
پاسخ
خواهش میکنم خاله جون ممنونم.همچنین شما
مامان حسناسادات
25 اسفند 93 11:26
ماشالا واسه خودش آقا شده علی اکبر جونی خدا مادر بزرگ شما رو هم رحمت کنه..خیلی سحته زندگی بدون بزرگا راستی رمزتونو ندارم
ღمامان على اكبرღ
پاسخ
ممنونم خاله جون آره واقعا سخته.خدا رحمتشون کنه پستم کامل بشه رمزشو ور میدارم