تاخیر طولانی و کلی عکس
سلام پسر گلم
خیلی وقته که به وبلاگت سر نزدم
توی این مدتی که نبودم کلی خبر دارم ولی نمیدونم از کجا شروع کنم و شایدم بعضی هاشون یادم رفته باشه.عکساتم که از خیلی وقته آمادن ولی جور نمیشد بزارم توی وبلاگ.
پسر گلم توی این مدت خیلی شیرین زبون شدی کارای بامزه انجام میدی،قربونت بشم که داری واسه خودت آقایی میشی.
ماشاالله همه چیز میگی،گاهی اوقات یه حرفایی میزنی که اصلا شاخ درمیارم نمیدونم از کجا یاد گرفتی
واسه تعریف کردن از خاطره های گذشته اصلا نمیدونم از کجا باید شروع کنم بزار از پوشک گرفتنت بگم:چند باری تلاش کردم برا از پوشک گرفتن اما موفق نشدم،از خیلی از دوستا هم کمک گرفتم اما بازم اذیت میشدم و دوباره پوشکت میکردم.
پیش خودم میگفتم یعنی میشه یه روز از پوشک بگیرمش؟واسم شده بود آرزو حالا خدارو شکر تقریبا از پوشک گرفتمت فقط شبها پوشکت میکنم.
عکساتو برات درست کردم با تاریخشون و بعضی هاشونو مکانشونم نوشتم.
93/03/18 یکی از اتفاقات اخیر که خیلی خیلی برام بد بود فوت مادربزرگ مهربونم بود،که هنوز که هنوزه باورم نمیشه از بینمون رفته
مامان حجی خیلی مهربون بود با اینکه تقریبا 2 ساله بودی خیلی از کاراش توی ذهنت بود،امیدوارم تا بزرگ بشی توی ذهنت بمونه.
مامان حجی از بس دوستت داشت بهت میگفت «بواَم»یعنی بابام
تو هم میگی مامان حجی میگه بوام
یه بار رفته بودیم خونشون مامان حجی داشت ناهار آبگوشت با سبزی میخورد،دیگه هروقت سبزی میخوری یا میبینی میگه سبزی مامان حجی.
ان شاالله با حضرت فاطمه(سلام الله علیها) و پسر شهیدش محشور بشه.
برای شادی روح مادربزرگ مهربونم یه فاتحه و یه صلوات بفرستین.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
یه خبر دیگه هم برات دارم که ان شاالله چند روز دیگه میام بهت میگم(از بس نیومدم بنویسم برات دیگه اون خبر انجام شد)
و اما اون خبر
.
.
.
.
93/05/16 حضرت معصومه سلام الله علیها ما رو به همسایگی پذیرفت و ما ساکن قم شدیم
حالا میریم سراغ عکسا
سال 93
اینم جوجه های خوشمل خونه ی قدیمیمون توی اهواز که خودش اومد تو بالکن